44
اینو مینویسم چون نوتیف پیامش اون بالا مونده.
اینکه آدم کسی رو به هر دلیلی حتی وقتی بدیای بهت نکرده بخوای از زندگیت حذف کنی، اصلاً کار بدی نیست. این آخرین درسی بود که چند سال پیش از ا.ح یاد گرفتم.
- ۰ نظر
- ۰۴ آبان ۰۰ ، ۱۰:۱۵
اینو مینویسم چون نوتیف پیامش اون بالا مونده.
اینکه آدم کسی رو به هر دلیلی حتی وقتی بدیای بهت نکرده بخوای از زندگیت حذف کنی، اصلاً کار بدی نیست. این آخرین درسی بود که چند سال پیش از ا.ح یاد گرفتم.
یکی دو روزه رو مود بیحوصلگیام و حوصلهی پیام جواب دادن ندارم. و حالا هم از چند نفر مختلف چندتا پیام دارم که حوصله جواب دادنشون رو ندارم.
دلم میخواد الآن بردارم و براش بنویسم که هی.. نرو! من تمام حسهای تو رو دارم و تک تکشون رو درک میکنم. خیلی خیلی خیلی زیاد میفهمم. خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو میکنی این حسها، ترسها، و غمها رو حس میکنم. حتی امشب میخواستم اینجا بنویسم که بعضی وقتا تمام چیزی که میخوام، یکم مردنه. اما تو نرو. میدونم اینکه دلت بخواد به کل نباشی، چه حسی داره. منم داشتم. هنوزم دارم. ولی حداقل میخوام بهت بگم که تنها نیستی. و یکی اینجا میفهمتت. و خیلی هم براش عزیزی. خیلی هم دلش برات تنگ شده تازه...
+ اما پیام اخلاقی : جوگیر و احساساتی نشید. اینو براش فرستادم و بهش گفتمشون. ولی فقط یه تشکر کرد چون چیز دیگهای هم برنمیومد ازش. اما مهم نیس. اگه یکمم حس بهتری پیدا کرده باشه. هدفم همین بود و کافیه. تازه، غرور کجا بود؟ چندین سال پیش که رو در رو بهش گفتم ازش خوشم میومده، دیگه غرور معناشو از دست داد. مهمم نیست البته. اون واقعاً آدم بدی نیست.
حال و حوصله ندارم. انرژیمم خیلی کمه. بداخلاقم کلاً.
خداروشکر دلم برای هررر آدمی هم تنگ بشه، فقط کافیه چند دیقه مقاومت کنم و بهش پیام ندم تا از سرم بیفته. حتی اگه اون آدم، آدم مورد علاقهم باشه :)
یکی بیاد باهام خوشحالی کنه از بابت شروع شدن پاییز :(
امروز که تموم شد نه، دیروز خیلی خوش بودم. اتاقم رو به توفیق اجباری و البته با کمک، حسابی تمیز کردم. غذاهای جذاب خوردیم و کلاً خوش بودیم هممون.
دلم برای بعضی آدما تنگ میشه. ولی برای خودم نگه میدارم و بهشون نمیگم.
مثلاً دلتنگ دوتا دیلنها - کسی که منو لوسی سیو کرده - کسی که بهم میگه کید - و برای خیلی آدمای خوب یا بد دیگه.