فاقد عنوان

85

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۵:۱۱ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

دیلیت چت زده و مطمئنم اگه میتونست واتس اپم دیلیت میزد. گرچه قطعاً برای خودش زده که میتونه سین نزنه. تموم شده. متوجهی؟ تموم. پایان. تو باز هم توی اون چرخه افتادی. ولی میگذره. خب؟ میگذره. تموم میشه. عیب نداره. اینجوریه دیگه :) به نفع خودت بود :) مطمئن باش! :) 

84

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۱۸ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

خودم آدرسمو دادم و حالا نمیتونم اونجا راحت باشم

میخواستم بنویسم نه ناراحت نشدم. اما یکم مغزم برگشت سر جاش که وقتی میگی فقط فلانه، باور کنم که جدی میگی و قصدی جز همین نداری. مدلت همینه شاید.. و نمیدونم چرا هنوز با من در ارتباطی. شاید اگه اون اتفاق بیفته، دیگه تمومه. نمیدونم. ولی تو رک و راستی. شایدم نیستی. من که نمیشناسمت.. 

83

يكشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۲۴ ب.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

خستم... از همه‌چی... 

82

دوشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

الآن تنها چیزی که دلم میخواست یه اتاق بود. یه آلونک برای خودم. این گرهی که افتاده یا باز نمیشه یا وقتی باز شه دیگه اون طناب مثل اولش نیست... 

81

دوشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۲۹ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

من که آب از سرم گذشت؛ ولی فکر کنم تو هنوزم حس میکنی منو و منم حس میکنم تو رو.. امشب واقعاً خوشحال شدم که زنگ زدی و کاش تنها بودم تا بیشتر صدات رو می‌شنیدم. دلم برات تنگ شده.. 

+ شنیدم رفتی و یاری گرفتی؛ خدا نکند... 

خدا کرد :) 

80

شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

ولی اگه یه بار تو زندگیت به درد خورده باشی همین زنگ بی‌وقتت بود که منو از خواب پروند تا برم چک کنم که باز چشام ببینه که Hi Moon... 

79

شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۲۰ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

نباید الآن پنیک کنم که ای وای نکنه دوسش دارم یا فلان. باید احساساتم رو بشناسم. فکر میکنم فقط وابستگی بوده که حالا که میدونم چی شده، دلم میخواد دیگه هیچوقت ترکم نکنه. 

78

شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۱۷ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

فاک یو. با تک تک سلول‌های بدنم فریاد میزنم که فاک یو.. فاک فاک فاکینگ یو. وقتی میگم مردا عقل ندارن دقیقاً از چی دارم حرف میزنم 

77

شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۵:۰۸ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

این آدم برای من خیلی آدم خاصی نبود یا با یه جایگاه خاص. حتی دوستش هم نداشتم‌. هیچ حسی بهش نداشتم یا ذره‌ای تمایل. اما این مدل تموم کردن ناقص و یهویی، خیلی بهم آسیب وارد کرد. و باعث شد دوباره برای یه مدت زیاد نتونم با کسی ارتباط صمیمی بگیرم.. 

76

شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۳:۰۶ ق.ظ | [جیم،کاف] *° | ۰ نظر

ولی من خیلی فکر کردم. نمیدونم چرا یه آدم که باهم خوبید و مشکلی وجود نداشته و آخرین بار هم درباره شغلت بهت یه پیشنهاد برای منظم‌تر کارات داده، و تو هنوز ازش تشکر نکردی، یهو بلاکت کنه و هیچی نگه؟ واقعاً چرا؟ به چه دلیل؟