فاقد عنوان

۸۹

سه شنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۴۸ ب.ظ

آخه ک.س.ک.ش پدر دروغگو 

من کجا همچین حرفی زدم؟ 

بی‌شرف

  • [جیم،کاف] *°

۸۸

سه شنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ

واسه همین نمیخواستم کسی بیاد 

کارای خودم کمه، باید کره خر هم ملّا کنم.

  • [جیم،کاف] *°

87

يكشنبه, ۲۶ تیر ۱۴۰۱، ۰۲:۰۲ ق.ظ

نمیفهمم چرا خیال میکنه فقط کار و سلیقه‌ی فلانی خوبه و من اگه چیزی خارج از برنامه بزنم، زشت و اشتباه و داغونه. واقعاً امشب دیگه بهم برخورد. نه که دلم از جای دیگه پر باشه نه، از این رفتار ناراحت شدم که هر بار من یه بک جدید میزنم میگه این یه جوری شده و الآنم که برگشته میگه تا یه بک رو فلانی استفاده نکرده تو استفاده نکن. انگار من عقل ندارم. سلیقه ندارم. بخش دراماتیکم میگه بخاطر همین موضوع ولش کن برو تا خودش بمونه و کوه عکساش و مشتریاش و بره دنبال یکی بگرده که چیزی از خودش نداره و کپی میکنه فقط. والا. باشه اون بکای زشت قدیمی داغونتون رو دوباره میزنم. به عنم که کار قشنگ نمیخوای. دیگه نمیدونه به چی گیر بده میگه این شبیه سفره هفت سینه. برو بابا. با چس مثقال حقوقی که میده. 

  • [جیم،کاف] *°

86

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۵:۱۴ ق.ظ

دروغ چرا

فقط دارم میگذرونم عمرم رو.. تا وقتش برسه و تموم بشه.. 

  • [جیم،کاف] *°

85

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۱، ۰۵:۱۱ ق.ظ

دیلیت چت زده و مطمئنم اگه میتونست واتس اپم دیلیت میزد. گرچه قطعاً برای خودش زده که میتونه سین نزنه. تموم شده. متوجهی؟ تموم. پایان. تو باز هم توی اون چرخه افتادی. ولی میگذره. خب؟ میگذره. تموم میشه. عیب نداره. اینجوریه دیگه :) به نفع خودت بود :) مطمئن باش! :) 

  • [جیم،کاف] *°

84

پنجشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۱۸ ق.ظ

خودم آدرسمو دادم و حالا نمیتونم اونجا راحت باشم

میخواستم بنویسم نه ناراحت نشدم. اما یکم مغزم برگشت سر جاش که وقتی میگی فقط فلانه، باور کنم که جدی میگی و قصدی جز همین نداری. مدلت همینه شاید.. و نمیدونم چرا هنوز با من در ارتباطی. شاید اگه اون اتفاق بیفته، دیگه تمومه. نمیدونم. ولی تو رک و راستی. شایدم نیستی. من که نمیشناسمت.. 

  • [جیم،کاف] *°

83

يكشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۲۴ ب.ظ

خستم... از همه‌چی... 

  • [جیم،کاف] *°

82

دوشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ

الآن تنها چیزی که دلم میخواست یه اتاق بود. یه آلونک برای خودم. این گرهی که افتاده یا باز نمیشه یا وقتی باز شه دیگه اون طناب مثل اولش نیست... 

  • [جیم،کاف] *°

81

دوشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۲۹ ق.ظ

من که آب از سرم گذشت؛ ولی فکر کنم تو هنوزم حس میکنی منو و منم حس میکنم تو رو.. امشب واقعاً خوشحال شدم که زنگ زدی و کاش تنها بودم تا بیشتر صدات رو می‌شنیدم. دلم برات تنگ شده.. 

+ شنیدم رفتی و یاری گرفتی؛ خدا نکند... 

خدا کرد :) 

  • [جیم،کاف] *°

80

شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ ق.ظ

ولی اگه یه بار تو زندگیت به درد خورده باشی همین زنگ بی‌وقتت بود که منو از خواب پروند تا برم چک کنم که باز چشام ببینه که Hi Moon... 

  • [جیم،کاف] *°