فاقد عنوان

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

۹۱

سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۴ ب.ظ

بد و بیراه بگیم و انرژی منفی درونمون رو بپراکنیم تا آروم شیم

اول از همه خستم. به شدت خستم. 

بعد اینکه گشنمه. دلم میخواد مرغ آماده بود و نیاز نبود درستش کنم. 

سه اینکه متنفرررررم از اینکه الآن برم خونه و اون اسکل روانی خونه باشه. کسخل دیشب نمیدونه به چی گیر بده به آب جوش گیر میده. کس؟ چی؟ خل؟ آفرین خودشه. 

جون کار کردن ندارم. دلم واااااقعاً یه هفته تفریح میخواد. فقط و فقط هم با همون آدم. حوصله‌ی هییییچ بنی بشر دیگه‌ای هم ندارم. هیچکس. دخترا که از بیخ کنسلن. 

پنج ینکه این قرص کوفتی بهم جواب نداد و امروز که رفتم دکتر، روند درمانم رو عوض کرد. بنابراین چی؟ آفرین دیک تو اعصاب منی شده که هورمونام به فاک رفتن و پریودم به هم ریخته. 

شیش اینکه جواب نمیده. حس میکنم از چیزای دیگه‌ای به هم ریخته یا چمیدونم دلیلشو. ولی میدونم گه تو کسی که اون روز خونه بود و بودن نحسش باعث شد من نتونم باهاش حرف بزنم. نیاز داشتم اون شبی که باهم بودیم رو مرور کنم و بخاطر این عن نشد. 

عمیقاً الآن میخواستم اون گه خونه نباشه. برم شام درست کنم و بخورم. بعدم تو تخت بپلکم. امروز زیادی خسته شدم. 

و بعدم دلم مرخصی و مسافرت با اون. کاش میشد. کاش به همین مفتکیا میشد. ولی من به واکسن زدن نیاز دارم و واقعاً سخته تنهایی برم اینور اونور دنبالش بگردم تو داروخونه‌ها. 

چی بگم دیگه

پول میخوام

رفاه و نوکر میخوام. 

  • [جیم،کاف] *°