50
رسماً دارم میمیرم دیگه از هیچی نخوردن. کاش الآن از آسمون بهم غذا میرسید. کاش میشد پول بدم و یکی بره برام یه چیزی بخره. داره حالم بد میشه خیلی جدی.
- ۰ نظر
- ۲۹ آبان ۰۰ ، ۲۲:۲۴
رسماً دارم میمیرم دیگه از هیچی نخوردن. کاش الآن از آسمون بهم غذا میرسید. کاش میشد پول بدم و یکی بره برام یه چیزی بخره. داره حالم بد میشه خیلی جدی.
چشمم درد میکنه و اشتها ندارم. ولی باید یه چیزی بخورم چون از دیشب چیزی نخوردم. هیچی.
یکی از بدترین چیزایی که فهمیدم اینه که واقعاً نباید با کسی فقط واسه تفریح، لاس زد. چه وقتی خودم اونور قضیه بودم و باهام لاس زدن ولی وقتی من قدم برداشتم گفتن نه؛ و چه وقتی لاس زدم و دیدم فاک طرف همش یه بهانه پیدا میکنه تا باهم حرف بزنیم در حالیکه من حوصلهشو ندارم.
کلاً حرفای احساسی رو حتی به دوستت هم نباید بزنی. این تجربهی منه. چون بعدش توقع ایجاد میشه و دیگه نمیشه همچین گهی رو جمعش کرد.
غذا خوردم ولی به جاش دارم تو حس بد شنا میکنم..
چشام سیاهی میره.
آخرین وعده غذایی که خوردم دو روز پیش بوده...
چند ساله که هر وقت لازم باشه با لپتاپ یه کاری انجام بدم، قطعاً اعصابم خرد میشه. قطعاً.
این دوتا برنامه کوفتی نصب نمیشه و نه میدونم دردش چیه نه حال دارم بیشتر از این بگردم دنبال دردش.
فتوشاپم که سه چار ساعت دیگه دانلود میشه فایلش تا ببینم اصلاً نصب میشه یا اینم قراره بره تو مخم.
و هنگ کردنای لپتاپی که هیچی هم توش نیس رو نمیدونم چطور باید توضیح بدم...