61
دوشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۱ ق.ظ
زندگی کردن کار سختیه. هر جاشو بگیری و درست باشه، باز صدجای دیگهش میلنگه. و هیچ پایانی وجود نداره. هیچ نقطهای که به هیچ تبدیل بشی و بگی اوکی تموم شد. من نه خاطره میخوام نه آرزو، نه حسرت و نه پشیمونی. همچین آپشنی در اختیارت نیست که انتخابش کنی. باید فقط بگذرونی. حتی اگه حس کنی نه توانشو داری نه علاقه و امیدی برای زندگی کردن، بازم مجبوری بمونی و ادامه بدی. ادامه بدی و هر روز پیرتر بشی و هر روز نگرانیات، حسرتها، پشیمونیهات زیادتر بشن و کاری از دستت برنیاد. چون قرار نیست هیچی دست تو باشه. دلم میخواد همه چی رو ول کنم و بیخیال همه چی بشم. تموم بشه. من از پس زندگیکردن برنمیام... کاش ای کاااااش تموم میشد. نمیخوام روحم بره یه جای دیگه و تموم نشه. میخوام یه نقطه بیاد سر خط و تموم. خلاص.
- ۰۰/۰۹/۰۸